»» غدیر و پرسشها
بدون شک واقعه غدیر نقش سرنوشتسازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. واقعهای که طی آن پیامبر اسلام، صلّیاللّهعلیهوآله، مهمترین مأموریت خود را به انجام رساندند. مأموریتی که انجام آن مساوی بود با تبلیغ تمام رسالت و کوتاهی در مورد آن به منزله از بین رفتن زحمات چندین ساله پیامبر اکرم و بی نتیجه ماندن فداکاریهای مسلمانان صدر اسلام محسوب میشد.
مأموریتی که در آن پیامبر اکرم، صلّیاللّهعلیهوآله، بطور رسمی جانشین خود را انتخاب کردند و باعث یأس و ناامیدی مخالفان اسلام شدند.
واقعه غدیر از جهات مختلفی قابل تأمل و بررسی است و یکی از نکاتی که لازم است در مقطع کنونی مورد بررسی دقیق قرار گیرد پاسخگوئی به پرسشها و شبهاتی است که در این خصوص مطرح شده است.
پرسشها و اشکالاتی که در مورد حدیث غدیر مطرح شده است دو گونه است: یکی اشکالات و پرسشهایی که در مورد اصل صدور حدیث از پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، مطرح شده است و دیگر اشکالات و پرسشهایی که در مورد دلالت حدیث (بر نصب علی، علیهالسلام، به ولایت) مطرح شده است.
در اینجا به بررسی برخی از این پرسشها و انتقادات میپردازیم:
پرسش اول:
اگر حدیث غدیر واقعیت داشت پس چرا از میان آن جمعیت انبوهی که در مراسم حجةالوداع شرکت کرده بودند تنها 110 نفر از صحابه پیامبر آنرا نقل کردهاند؟1
جواب:
اولاً، گروه زیادی از مسلمانان که اهل مدینه نبودند، در جحفه از پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، جدا شدند و بنابراین نقلی از آنهادر تاریخ ثبت نشده است.
ثانیا، بسیاری ازکسانی که در سفر حجةالوداع شرکت داشتند اهل نقل روایت و کتابت نبودهاند و راویانی که این حدیث را نقل کردهاند بطور کلی کسانی هستند که احادیث دیگر پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، در اصول و فروع را نقل کردهاند. خلاصه تمام کسانی که اهل حل و عقد شمرده میشوند، و از اکابر اصحاب پیامبر میباشند این حدیث را نقل کردهاند و کمتر واقعهای به اندازه واقعه غدیر خم راوی دارد.
ثالثا، با توجه به مخالفت شدید با امامت علی، علیهالسلام، و عداوت و بغض نسبت به ایشان، بخصوص در اوائل حکومت بنیامیه، انگیزههای زیادی برای کتمان این حدیث وجود داشته است؛ بطوری که ضبط همین مقدار (تعداد 110 نفر) نیز از امور خارقالعاده محسوب میشود.
خلاصه انتشار این حدیث با سیاستهای خلفای جور در تضاد بوده لذا به هر وسیله از نقل آن جلوگیری به عمل میآوردهاند.
پرسش دوم:
چرا با وجود آنهمه تاکید پیامبر اکرم، صلّیاللّهعلیهوآله، در روز غدیر نسبت به ولایت علی، علیهالسلام، و برگزاری مراسم بیعت با آن حضرت و تبریک مردم و اکابر اصحاب پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، به امیرالمومنین هنوز بیش از هفتاد روز از آن واقعه نگذشته بود که مردم همه چیز را فراموش کرده و حدیث پیامبر پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، هیچ نگرانی نسبت به زمان حیات خود ندارند و تمام نگرانی او از آینده اسلام است؛ زیرا کسی که میگوید: «من بزودی از میان شما خواهم رفت» پیداست که در صدد تعیین جانشین برای خویش است و برای آینده برنامهریزی میکند.
پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، در آخر خطبه فرمودند: «اللهاکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب بعد از من» بخوبی دلالت دارد براینکه مقصود از مولی معنای اولویت بر مردم و خلافت میباشد.
را زیر پا گذاشتند؟
جواب:
غالبا در هر جامعهای عده انگشتشماری هستند که سرنوشت جامعه را رقم میزنند و معمولا توده مردم تابع آنها هستند و کمتر از خود رأی مستقلی دارند.
پس از رحلت پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله،کسانی که به عنوان اکابر صحابه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، شناخته میشدند؛ با توجه به اوضاع بحرانی آن زمان، مصلحت جامعه اسلامی را چنین تشخیص دادند که از وصیت پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، در مورد علی، علیهالسلام، صرفنظر کنند و «رأی» را بر «نصّ» مقدم دارند. لذا باعجله با ابوبکر بیعت کرده و توده مردم هم از آن تبعیت کردند. عدهای هم که با اینکار مخالف بودند در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند و بخاطر حفظ حکومت نوپای اسلامی و وحدت میان مسلمان سکوت کردند.
سردمداران حکومت نیز بتدریج به مردم تلقین کردند که پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، علی، علیهالسلام، را صرفا معرفی کرده و او را شایسته خلافت دانسته نه اینکه آن حضرت را به خلافت نصب کرده باشد.
پرسش سوم:
اگر این حدیث از پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، صادر شده پس چرا «بخاری» و «مسلم» آنرا در صحیحین که مهمترین کتب حدیثی اهل سنت محسوب میشوند نقل نکردهاند؟2
جواب:
اولاً، صحیح مسلم بطور خلاصه به این واقعه اشاره کرده است، البته همین مقدار هم نکات مبهم زیادی را نسبت به واقعه غدیر آشکار میکند. بدین جهت ما حدیث مسلم را نقل میکنیم.
یزیدبن حیان میگوید: من و حُصین بن سَیره و عمربن مسلم نزد زیدبن ارقم رفتیم. هنگامی که نزد او نشسته بودیم حصین گفت: ای زید تو به سعادت بزرگی نائل شدهای پیامبر را ملاقات کردهای؛ احادیث آن حضرت را شنیدهای؛ در رکاب او در جنگها شرکت کردهای؛ پشت سر او نماز خواندهای؛ در مورد آنچه که از پیامبر شنیدهای برای ما سخن بگو!
زید گفت: به خدا قسم سن من زیاد شده و پیر شدهام و بعضی از احادیثی راکهازپیامبر،صلّیاللّهعلیهو[آله]سلّم، حفظ کرده بودم فراموش کردهام پس آنچه را که برای شما نقل میکنم بپذیرید و آنچه را نقل نمیکنم مرا درتکلف وسختی نیندازید.
سپس گفت: پیامبر، صلّیاللّهعلیهو[آله]سلّم، روزی در کنار (برکه) آبی که به آن «خُم» میگفتند و میان مکه و مدینه قرار داشت، برای ما خطبهای خواند و پس از حمد و ثنای الهی و موعظه مردم فرمودند: چیزی نمانده که از طرف پروردگار خوانده شوم و دعوت حق را لبیک گویم. من دو گوهر گرانبها را در میان شما میگذارم اولین آنها کتاب خداست که در آن نور و هدایت است؛ پس به کتاب خدا تمسک کنید... سپس گفت: و دیگری اهلبیتم. در مورد اهل بیتم خدا را فراموش نکنید در مورد اهلبیتم خدا را فراموش نکنید؛ در مورد اهلبیتم خدا را فراموش نکنید...3
از این حدیث بخوبی روشن میشود که اوضاع سیاسی آن زمان «زیدبن ارقم» را ناچار به کتمان حدیث غدیر نموده است؛ زیرا میگوید: آنچه قبل از این از پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، روایت کردهام بپذیرید و بیش از این مرا به تکلف و سختی نیندازید.
زیدبن ارقم تازمان حکومت مروان بن حکم زنده بوده و در سال 68 ق. وفات میکند4 و مسلّم است در سایه حکومتی که او را وادار به دشنام علی، علیهالسلام، میکند، نقل حدیث غدیر برای او مشکلاتی ایجاد خواهد کرد. از این رو از مردم پوزش میطلبد و به بهانه سالخوردگی و فراموشی از حاضران میخواهد که بیش از این او را در تنگنا قرار ندهند.
در عین حال زید، تلویحا به این واقعه بزرگ اشاره میکند و با ذکر تأکید پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، در مورد اهلبیت خود با جمله «در مورد اهلبیتم خدا را فراموش نکنید» به پایمال شدن حق اهلبیت و از یاد بردن سفارش پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، نیز اشاره دارد.
ثانیا، بسیاری از احادیث معتبری که علمای اهل سنت آنها را معتبر دانستهاند در این دو کتاب ذکر نشده است.
ثالثا، کتب حدیثی اهل سنت منحصر در صحیح بخاری نیست و کتب معتبر دیگر مانند «سنن ابن ماجه»5 و «مسند احمد»6 حدیث غدیر را بتفصیل ذکر کردهاند و اشاره شد که صحیح مسلم هم اجمالاً آن را ذکر کرده است.
پرسش چهارم:
اگر پیامبر اکرم،صلّیاللّهعلیهوآله، علی، علیهالسلام، را در روز غدیر به ولایت منصوب کرده باشند لازمهاش این است که در زمان حیات پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، دو ولی بر مسلمین حاکم باشند و این باطل است؛ زیرا مسلّم است که پیامبر هنوز در آن زمان ولی مسلمین بودند؛ پس علی، علیهالسلام، نمیتوانست ولی باشد.7
جواب:
این معنی مسلّم است که پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، هیچ نگرانی نسبت به زمان حیات خود ندارند و تمام نگرانی او از آینده اسلام است؛ زیرا کسی که میگوید: «من بزودی از میان شما خواهم رفت» پیداست که در صدد تعیین جانشین برای خویش است و برای آینده برنامهریزی میکند.
علاوه بر اینکه این عبارت پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، «اللهاکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار از رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب بعد از من» تصریح در این دارد که نصب امیرالمؤمنین برای آینده اسلام است.
پرسش پنجم:
بعضی از کسانی که صدور حدیث از پیامبر را پذیرفتهاند اشکال کردهاند که این حدیث دلالت بر ولایت و خلافت علی، علیهالسلام، ندارد؛ زیرا کلمه مولی معانی مختلفی دارد8 که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1ـ اولی؛ مانند: «مأواکم النّار هی مولاکم»؛9
2ـ ناصر و یاور؛ مانند: «ذلک بأنّ اللّه مولی الّذین امنوا و أنّ الکافرین لا مولی لهم»؛10
3ـ وارث؛ مانند: «إنّی خفت الموالی من ورائی»؛11
4ـ دوست و صدیق؛ مانند: «یوم لا یغنی مولاً عن مولاً شیئا».12
و به احتمال زیاد کلمه «مولی» در حدیث غدیر به معنای دوست و یاور است. شاهد برای این معنی، این است که عدهای از کسانی که همراه علی، علیهالسلام، در یمن بودند به دلیل اینکه از او سختگیری دیده بودند از دست او ناراحت شده و درباره او حرف میزدند و از او عیب میگرفتند؛ بدین جهت پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، در روز غدیر خطبهای خواند و فضائل علی، علیهالسلام، را بر شمرد؛ تا جلالت قدرش را بر مردم روشن سازد و سخنان بیهوده کسانی را که نسبت به او بدگوئی کرده بودند، رد نماید. بنابراین گفته، پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله «هر کس من دوست ادامه در صفحه 90 ک
? ادامه از صفحه 46
و یاور او هستم علی دوست و یاور اوست» هیچگونه دلالتی بر نصب علی، علیهالسلام، بر خلافت و ولایت ندارد.13
جواب:
این مهمترین اشکالی است که بر دلالت حدیث غدیر شمرده است و اهل سنت نیز تاکید زیادی روی آن دارند و غالبا حدیث را بر همین معنی حمل میکنند. لکن حدیث را نمیتوان بر این معنی حمل کرد. در اینجا ابتدا شاهدی را که برای این معنی ذکر کردهاند بررسی میکنیم سپس به معنای کلمه «مولی» میپردازیم.
اما شاهدی که ذکر کردهاند هیچ دلالتی بر اینکه «مولی» به معنای دوست و یاور باشد ندارد؛ زیرا پیامبر اکرم، صلّیاللّهعلیهوآله، دو بار علی، علیهالسلام، را به یمن فرستادند؛ ابتدا در سال هشتم که در همین بار بود که عدهای پس از بازگشت شکایت او را پیش پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، بردند و پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، از آنها سخت ناراحت شد؛ آنچنانکه خشم چهره مبارک حضرت را فرا گرفت. یکی ازکسانی که در مورد علی، علیهالسلام، شکایت کرد «بُریده» نام داشت که پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، به او فرمودند:
ای بریده! کاری نکن که بخواهی مرا بر علی [علیهالسلام] خشمناک سازی!14
و دیگر پس از این واقعه کسی چنین حرفهایی در مورد علی، علیهالسلام، نزد.
بار دیگر که پیامبر علی، علیهالسلام، را به یمن فرستاد سال دهم بود که علی، علیهالسلام، در بازگشت از یمن در مراسم حجةالوداع به پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، پیوست و این بار هیچکس درباره علی، علیهالسلام، چیزی نگفت و به پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، شکایتی نکرد.15
علاوه بر اینکه شکایت چند نفر از علی، علیهالسلام، موجب این نمیشود که پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، در آن بیابان گرم در وسط روز با آن کیفیت کاروان را متوقف کند و در مورد وفات قریبالوقوع خود خبر دهد و اولویت خود را بر مؤمنان به آنان یادآوری کند و آنهمه مدح و ثنای علی، علیهالسلام، را بگوید و فضائل آن حضرت را بر شمرد و او را دعا کند و بعد هم به مردم بگوید به علی، علیهالسلام، تبریک بگویید و با او بیعت کنید.
اما کلمه مولی همچنانکه اشاره شد، معانی متعددی دارد لکن هیچیک از آنها غیر از معنای «اولی به تصرف» در اینجا نمیتواند صحیح باشد.
مرحوم علامه امینی در کتاب شریف «الغدیر» میفرمایند هنگامی که کلمه «مولی» بدون قرینه اطلاق میشود معنای «اولی بالشیء» از آن متبادر میشود و به فرض که کسی این تبادر را نپذیرد، قرائن محکمی در خود حدیث وجود دارد که دلالت میکند بر اینکه مقصود ازکلمه مولی غیر از اولویت چیز دیگری نمیتواند باشد.16
سپس ایشان حدود بیست قرینه بر این معنی اقامه میکنند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
قرینه اول، بعد از آنکه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، نسبت به ولایت خود بر مردم از آنها اعتراف گرفتند بلافاصله فرمودند:
من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه.
یعنی همچنانکه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، بر مؤمنین اولویت دارد علی، علیهالسلام، هم چنین است و این همان معنای ولایت و خلافت است.
به عبارت دیگر، از اینکه پیامبر اکرم، صلّیاللّهعلیهوآله، ابتدا با اشاره به آیه شریفه، اولویت خود را به مردم یادآوری میکنند؛سپس میفرمایند: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه» فهمیده میشود که پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، در صدد هستند که آن ولایتی را که خداوند به ایشان تفویض کرده همان را برای علی، علیهالسلام، اثبات کنند در غیر اینصورت اشاره به اولویت خود بر مؤمنین هیج وجهی ندارد بلکه لغو است.
قرینه دوم، پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، ابتدا با اشاره به وفات قریب الوقوع خود میفرمایند: «بزودی از طرف پروردگار خوانده میشوم و دعوت حق را لبیک میگویم» بعد میفرمایند: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه» که بخوبی دلالت دارد بر اینکه پیامبر، کلمه مولی معانی متعددی دارد لکن هیچیک از آنها غیر از معنای «اولی به تصرف» در اینجا نمیتواند صحیح باشد.
صلّیاللّهعلیهوآله، در صدد تعیین جانشین برای خود میباشد.
بنابراین غیر از معنای «اولی به تصرف» معنای دیگری در اینجا متناسب نیست.
قرینه سوم، اینکه پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، در آخر خطبه فرمودند: «اللهاکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب بعد از من» بخوبی دلالت دارد براینکه مقصود از مولی معنای اولویت بر مردم و خلافت میباشد؛ زیرا رضایت خدا به ولایت علی، علیهالسلام، را در سیاق رضایت او به رسالت خود قرار داده و ولایتی که در کنار رسالت قرار میگیرد به معنای خلافت برمردم است.
در این عبارت قرینه دیگری نیز دلالت دارد که پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، علی، علیهالسلام، را بر خلافت نصب کردهاند و آن کلمه «من بعدی» میباشد؛ زیرا این کلمه احتمال اینکه ولایت به معنی دوستی یا نصرت باشد، منتفی ساخته و معنای «اولی به تصرف» را متعیّن میسازد.
پرسش ششم:
بعضی از کسانی که دلالت حدیث بر ولایت علی، علیهالسلام، را پذیرفتهاند چنین گفتهاند: قبول داریم که مقصود از مولی اولویت به امامت است لیکن چون حدیث نسبت به زمان امامت تعرضی ندارد؛ پس مقصود این است که علی، علیهالسلام، را به عنوان خلیفه آینده معرفی میکنم و آن هنگامی است که مردم با او بیعت کنند و این معنی هیچ منافاتی با خلافت سه نفر دیگر ندارد و بدین ترتیب احترام صحابه گرانقدر پیامبر نیز حفظ میشود.17
جواب:
اولاً، اگر پیامبر، صلّیاللّهعلیهوآله، میخواستند علی، علیهالسلام، را به عنوان خلیفه چهارم معرفی کنند پس چرا اسمی از خلیفه اول و دوم و سوم نبردند در حالی که تعیین خلیفه اول در آن زمان که چیزی به وفات پیامبر نمانده بود لازمتر از خلیفه چهارم بود.18
ثانیا، از اینکه کسی ابتدا از مرگ قریب الوقوع خود خبر دهد، سپس ولایت خود را نسبت به مردم به آنها یادآوری کند و بعد شخصی را به عنوان جانشین خود انتخاب کند، استفاده میشود که آن شخص جانشین بلافصل او میباشد.
ثالثا، لازمه ابن معنا این است که علی بر خلفای ثلاثه ولایت نداشته باشد در حالی که عمربن خطاب در روز غدیر تصریح کرد که:
به به یا علی! گوارا باد تو را که مولای هر مرد و زن مومن گردیدی.
که بخوبی دلالت دارد که امیرالمؤمنین علی، علیهالسلام، مولای همه مسلمانان در تمام اعصار و زمانها میباشد و ولایت او منحصر به مدت کوتاه خلافت آن حضرت نمیشود.
پاورقیها:
14. ر.ک: شرفالدین الموسوی، سید عبدالحسین، همان، ص278.
11. سوره مریم (19)، آیه 5.
18. ر.ک: شرفالدین الموسوی، سید عبدالحسین، همان، ص285.
13. ر.ک: الامینی، عبدالحسین بن احمد، الغدیر، ج1، ص362.
12. سوره دخان (44)، آیه 41.
10. سوره محمد (47)، آیه 11.
19. ر.ک: ناظمزاده قمی، سیداصغر، همان، ص618.
17. ر.ک: الامینی، عبدالحسین بن احمد، همان، الغدیر، ج1، ص370.
16. ر.ک: همان، ص282.
15. ر.ک: همان، ص222.
1. ناظمزاده قمی، سیداصغر، مظهر ولایت، ص590.
2. همان، ص618.
3. صحیح مسلم، ج4، ص122.
4. همان، تعلیق، ص123.
5. سنن ابنماجه، ج1، ص55 و 58.
6. مسند احمد حنبل، ج1، ص84، 88، 118.
7. ر.ک: شرفالدین الموسوی، سید عبدالحسین، المراجعات، ص285.
8. مرحوم علاّمه امینی در کتاب شریف «الغدیر» حدود 27 معنا برای کلمه «مولی» ذکر کرده است. ر.ک: الغدیر، ج1، ص362.
9. سوره حدید (57)، آیه 15.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 87/9/26 :: ساعت 4:25 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]